۱
از تو رنج می برم
من که ترنجم
من که روی قالی نشسته ام و
شعر می نویسم
شمسه ها می گویند
دوستش بدار
مثل قدیم ها توی کتابها
که هم را دوست داشته اند
حالا که نمی دانم کجا هستی
و نمی دانم که موهایت را بافته ای
یا روی شانه هایت انداخته ای
حالا که جوهر خودکارم تمام شده و نمی دانم
چه طور بنویسم دوستت دارم
۲
این که یک نفر توی خیابان می میرد
موضوع خوبی است برابی شعر
وقتی جاییمان زخمی می شود
می فهمیم که خون داریم
و وقتی یک نفر در خیابان جان می کند
می فهمیم که باید کاری بکنیم
۳
اگر نمی شود درباره آزادی بنویسی
لا اقل درباره عشق بنویس
اگر هم بلد نیستی
اصلا ننویس
کار های دیگری هم وجود دارد
سلام.. خوبین؟
مطالب جالبی بود.. حتما استفاده میکنم
ازتون دعوت میکنم به وبلاگ من بیاید و نظرتون رو در باره وبلاگم بگید
اگر مایل بودید من رو با نام خانه کتاب ایران لینک کنید و بعد بهم خبر بدید
منتظرم
ممنون
بای
رفع مشکل مدرک تحصیلی در هر مقطعی از پایه تا پیش دانشگاهی با استعلام از آموزش و پرورش
سلام دوست گرامی هر روز به وبلاگ شما سر میزنم واقعا حرف نداره خسته نباشید میگم به شما و ارزوی موفقیت دارم برای شما