دیشب بارون می اومد
و همه جا رو آب برداشته بود
این که می شد زیر بارون قدم زد
یا مثلا
یاد عشق از دست رفته ایِ چیزی افتاد
دیگه به عهده خودتون
میوه ها را زیر شیر آب
می شویی
ایزد بانوی آبها
این سوسیسها را برایت
قربانی می کنم
و در این شهر سیاه
همیشه
از قهر کردن ات می ترسم