سرگیجه

زندگی مانند یک خواب است از آن خوابهایی که وقتی بیدار میشوی هیچ چیز یادت نیست یک جور سرگیجه که که خیلی زود بر طرف می شود

سرگیجه

زندگی مانند یک خواب است از آن خوابهایی که وقتی بیدار میشوی هیچ چیز یادت نیست یک جور سرگیجه که که خیلی زود بر طرف می شود

اشک

نامه ی خیسم را پست نکردم 


چون  آدرس اش را نمی دانستم 

 


حالا آن نامه خشک شده  


اما من دیگر نمی خوانمش 


چون فکر می کنم دیگر دوستش ندارم

تداخل حافظه

کاش با هم سوپ چینی بخوریم 

 

روبان های سفید و قرمز 

 به هم بافته شده 

 

گوجه فرنگی های کباب شده  

 روی پارچه ی سفید