سرگیجه

زندگی مانند یک خواب است از آن خوابهایی که وقتی بیدار میشوی هیچ چیز یادت نیست یک جور سرگیجه که که خیلی زود بر طرف می شود

سرگیجه

زندگی مانند یک خواب است از آن خوابهایی که وقتی بیدار میشوی هیچ چیز یادت نیست یک جور سرگیجه که که خیلی زود بر طرف می شود

دوست

پشت دریاچه ی خشکیده ی تنهایی من

جنگل بی کسی است

بوته هایش پر خار

سقف آن بی روزن

شاخه هایش بسیار

می فشارند اما خنجری در دل من

بعد ان بیشه ی خواب

سبزه هایش همه خوب

هر کجا می نگری جای پای من و اوست

غنچه های لبخند

یادگار من و دوست