دختر فراشباشی
با د امن خشخشی
عاشقتو میکشی
دختر فراشباشی
دست از آدم کشی بردار
یک لبخند به عاشقت هدیه کن
تا دوباره زندگی آغاز شود...
تا دوباره زمین سبزشود...
تا دوباره همه ترانه ها شاد باشند...
دوباره گیتارها به صدا درآیند
دوباره کولی ها به رقص آیند....
دختر فراش باشی
با دامن خشخشی
عاشقتو می کشی....
خوبه...
پسر عاشقت توام یکم دایره زنگی رو تکون بده....
به حرفم نخند دایره ی زندگی توو دستته تکونش بده تا صداش رو بشنوی...
یعنی تولد دختر فراشباشیه؟؟
همیشه عاشق تنهاست
و دست عاشق در دست ترد ثانیه هاست
و او و ثانیه ها می روند آن طرف روز
و او و ثانیه ها روی نور می خوابند
و او ؤ ثانیه ها بهترین کتاب جهان را
به آب می بخشند
و خوب می دانند
که هیچ ماهی هرگز
هزار و یک گره رودخانه را نگشود
سلام.حال شما.ب ما سر بزن دوست عزیزم.راستی تولدش هم مبارک
پسر پادشاه عزیز
آغاز دوباره زندگی و سبزی زمین
در لبخند من نیست
صدای گیتار و رقص کولی در قلب توست
من امروز لبخند می زنم
و رقص آغاز می شود
و می دانم
روزی از لبخندها و ترانه هایم خسته می شوی
با بادها میروی
و مرا با دلی تنگ جا می گذاری
پس بیا
شادی ترانه را
نوای گیتار را
زنده گی را
در قلبمان
پیدا کنیم.
اگر زمین بخشندگی را فراموش کند
باران اشک حسرتی بیهوده است
تو زمین بخشنده باش
تا من باران زندگی بخش باشم
مادری مهربان
تا پدری سربلند باشم.....
نقاشی های رنسانس به روایت تایم
http://www.time.com/time/photogallery/0,29307,1890624,00.html
http://www.vazna.com/sresults.aspx?&categ=30&st=
تو کجایی.جون من زودتراپ کن.
یه مدت به اینترنت دسترسی نداشتم...
الانم با مشکل کمبود سوژه مواجهم
هر وقت چیز جالبی نوشتم آپ می کنم...
سلام دوست گلم.
الهی چه شعر باحالی بود.
به روزم با آثاری از......!خودت بیا حدس بزن.اگه بیای خوشحال میشم.