پشت دریاچه ی خشکیده ی تنهایی من
جنگل بی کسی است
بوته هایش پر خار
سقف آن بی روزن
شاخه هایش بسیار
می فشارند اما خنجری در دل من
بعد ان بیشه ی خواب
سبزه هایش همه خوب
هر کجا می نگری جای پای من و اوست
غنچه های لبخند
یادگار من و دوست