سرگیجه

زندگی مانند یک خواب است از آن خوابهایی که وقتی بیدار میشوی هیچ چیز یادت نیست یک جور سرگیجه که که خیلی زود بر طرف می شود

سرگیجه

زندگی مانند یک خواب است از آن خوابهایی که وقتی بیدار میشوی هیچ چیز یادت نیست یک جور سرگیجه که که خیلی زود بر طرف می شود

همان چشم های تو کافی است
اگر شبهای تهران ستاره ندارد
همین شراب خانگی کافیست
اگر خدا مرا دوست ندارد
پس لیوانم را پر کن و چشمانت را به من بدوز
و خدا را به من بسپار
و ببین که چگونه
زمین و زمان را پیشکش انسان خواهم کرد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد