سرگیجه

زندگی مانند یک خواب است از آن خوابهایی که وقتی بیدار میشوی هیچ چیز یادت نیست یک جور سرگیجه که که خیلی زود بر طرف می شود

سرگیجه

زندگی مانند یک خواب است از آن خوابهایی که وقتی بیدار میشوی هیچ چیز یادت نیست یک جور سرگیجه که که خیلی زود بر طرف می شود

این که زبانم را گاز بگیرم
یا همان ماهی ای باشم
که برای سرخ کردن آماده می کنی

چاقویت را تیز کن
... و نمکدان را به من بده
من به پاشیدن نمک روی زخمهایم مبعوث شده ام
و قاریان کتاب مقدسم
مردم را به زیبایی دستهایت بشارت می دهند
وقتی در آشپزخانه
تکه های ماهی را با چاقو می بری...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد