سرگیجه

زندگی مانند یک خواب است از آن خوابهایی که وقتی بیدار میشوی هیچ چیز یادت نیست یک جور سرگیجه که که خیلی زود بر طرف می شود

سرگیجه

زندگی مانند یک خواب است از آن خوابهایی که وقتی بیدار میشوی هیچ چیز یادت نیست یک جور سرگیجه که که خیلی زود بر طرف می شود

درددل

صدای گیتار سبز است
و یک کتاب خوب 

 اتاق را به به اندازه یک کهکشان وسعت می دهد
 
و پوست تنت لطیف است 

گاهی انگار دنیا سیاه می شود
 و دلم می خواهد 

 بمیرم
 یا پیش تو باشم
 

تنبلی

شادی آموختنی است 

عشق اموختنی است 

و اگر ختمی ها پلاسیده اند یعنی  

یادت رفته به آنها اب بدهی 

و اگر کنار لانه مرغها خون چکیده  

یعنی باید همیشه  

مواظب روباهها باشی