سرگیجه

زندگی مانند یک خواب است از آن خوابهایی که وقتی بیدار میشوی هیچ چیز یادت نیست یک جور سرگیجه که که خیلی زود بر طرف می شود

سرگیجه

زندگی مانند یک خواب است از آن خوابهایی که وقتی بیدار میشوی هیچ چیز یادت نیست یک جور سرگیجه که که خیلی زود بر طرف می شود

شیطانک

این روزها می گذرد

و کسی نام تو را به خاطر نمی سپرد

و صفحات تاریخ به نام تو آلوده نمی شود

و شاید شادی را به اینجا بازگردانیم




امید

داخل اتوبوس نشسته ام 

و هیچ چیز  

 نمی تواند مرا خوشحال کند 

مثل سگ

با کمی پودر زمین شوی 

خون ها را از خیابان پاک کردی

تو بردی  

مثل سگی که پیروز مندانه  

از کثافت کاری پای دیوار همسایه بر می گردد

 

آدم ها

باید فراموش کنیم 

آدم هایی را

لحظه هایی را  

 که می شناختیم 

که زیسته ایم

هر اندازه تلخ  

هراندازه دردناک